وبلاگ اسلامی کبریا

وبلاگی قرآنی...

۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

آیاتی که به ظهور امام زمان مربوط است...

از نظر قرآن کریم، در طول تاریخ زندگی بشر، هیچ گاه زمین از حجت خدا خالی نبوده و خداوند برای هر امتی فردی مناسب را برگزیده تا انسان ها را در راه رسیدن به کمال مطلوب رهنمون باشند.

به گزارش خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران؛برای مشخص شدن پاسخ، نیاز به بیان مقدمه ای است . از دو دسته آیات قرآن، می توان برای وجود حضرت ولی عصر (عج) و ظهور آن حضرت استفاده نمود: البته باید دانست که قرآن به صورت کلی سخن می گوید و برای تشریح و تفسیر آن باید به سراغ آگاهان از حقایق قرآنی ـ معصومین (ع) ـ رفت که «الراسخون فی العلم» (آل عمران7) هستند. به عبارت دیگر، وظیفه و مسئولیت روشنگری و بیان مقصود آیات قرآن به حجت های الهی واگذار شده است. (حدیث ثقلین، مستدرک حاکم، ج 3 ، ص 148، طبع داردالمعرفه، بیروت)

از دو دسته آیات قرآن، می توان برای وجود حضرت ولی عصر (عج) و ظهور آن حضرت استفاده نمود:

1 ـ آیاتی که ضرورت وجود حجت الهی را در زمین بیان می کنند.:
از نظر قرآن کریم، در طول تاریخ زندگی بشر، هیچ گاه زمین از حجت خدا خالی نبوده و خداوند برای هر امتی فردی مناسب را برگزیده تا انسان ها را در راه رسیدن به کمال مطلوب رهنمون باشند؛ چنان که خداوند سبحان فرمود: «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» (به درستی که تو بیم دهنده ای و برای هر جامعه راهنمایی هست. رعد/7)

پس همواره یک بیم دهنده و هدایتگر در جوامع انسانی حضور دارد که از جانب خدا برگزیده شده است. امام صادق(ع) در تفسیر آیه یاد شده فرمود: «در هر زمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسول الله آورده (دین اسلام) هدایت می کند». («و فی کل زمان امام منا یهدیهم الی ما جاء به رسول الله (ص) » (مجلسی، بحارالانوار، ج 23 ، ص 5)

از مجموع این آیه و روایت، ضرورت وجود حجت الهی به عنوان هدایت گر در هر عصر، به خوبی فهمیده می شود.

دلیل دیگر بر ضرورت وجود امام معصوم در جامعه این است که قرآن مبین و مفسر لازم دارد و به جز امام معصوم کسی به تمام معانی و خصوصیات آیات قرآن از محکمات و متشابهات آگاه نیست. پس به حکم عقل قطعی پس از رسول، امام معصوم لازم است. (بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین ، مخزن العرفان در تفسیرقران، ج 3، ص 39، توضیح آیه ی 44 ،نحل)

امامان معصوم (ع) مایه آرامش و امنیت هستی و واسطه فیض الهی اند و نعمات و برکات خداوند متعال به واسطه آنها و به یمن حضورشان به انسان ها داده می شود، که اگر لحظه ای برکت وجودشان نباشد، زمین اهلش را فرو می برد. ( در بحارالانوار، به مقوله ای لزوم وجود همیشگی رهبر آسمانی بر می خوریم. (مجلسی بحارالانوار، ج 23 ، ص 56)

اما این که مصداق این امام معصوم کیست و چه هویتی دارد،‌روایات فراوانی وارد شده که بیان می دارند این فرد امام مهدی فرزند امام حسن عسکری (ع) است و ... . ( ر.ک: صافی، لطف الله، منتخب الاثر؛ طبرسی نوری، میرزا حسین، النجم الثاقب؛ مجلسی بحارالانوار)

2 ـ آیاتی که بشارت به حکومت صالحان و مومنان بر روی زمین می دهد:
بر اساس ده ها آیه از قرآن کریم موضوع ظهور حضرت مهدی (عج) قابل استناد است. تمرکز غالب این آیات بر بشارت به بندگان صالح و مستضعف برای بازستادن حق خود و رسیدن به قدرت و ایجاد یک حکومت واحد جهانی مبتنی بر حق و عدل و غلبه اسلام بر تمامی مکاتب و ادیان است. قرآن کریم از یک سو بیان می کند این بشارت در بعضی کتب آسمانی دیگر هم آمده است: «و همانا در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد». («وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» ، انبیاء /150)

از سوی دیگر این بشارت را به اراده خداوند استناد می دهد: «و خواستیم بر مستضعفان روی زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان گردانیم»(قصص/5) این آیات بشارت به ظهور می دهند که در تفسیر آنها روایات زیادی وجود دارد.

در آیه ای دیگر خداوند حکومت و جانشینی مومنان و صالحان را به عنوان «وعده ی الهی» بر بندگان با ایمان خود بیان می کند و امنیت و آرامش را مژده می دهد: «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این زمین جانشین (خود) قرار دهد و آن دینی را که بر ایشان پسندیده است، به سودشان مستقر کند و بیمشان را به امنیت مبدل گرداند تا مرا عبادت کنند و ... ». (نور 55)

روایات معصومان (ع) این آیه را بر حضرت حجت ولی عصر‌ (عج) و اصحاب او منطبق نموده اند. (رک: فرزی، محمدعلی، امید سبز، ص 34)

آیات متعددی در شان امام مهدی (عج) هست که امامان معصوم (ع) تفسیر، تاویل و تطبیق این آیات را بر وجود مقدس امام زمان (عج) و حکومت جهانی ان عدالت گستر بیان نموده اند . در زمینه ظهور و قیام آن حضرت و جامعه آرمانى مهدوى، مى‏توان توصیفات و اشارات زیر را از قرآن به دست آورد :

1. غلبه نهایى حقّ بر باطل و شکست جبهه کفر و فساد و نفاق(12) ؛
2. جانشینى و خلافت مستضعفان بر روى زمین و حاکمیت صالحان و نیکان(13) ؛
3. گسترش و فراگیرى دین حقّ در برهه‏اى خاص از زمان(14) ؛
4. از آن روز موعود، تحت عناوین ایام اللّه(15)، وقت معلوم(16)، روز نصرت و پیروزى(17) و طلوع فجر و سلامتى(18) و... یاد شده است ؛
5. در آیاتى از آن حضرت با نام‏ه اى نعمت باطنى(19)، بقیة اللّه(20)، کلمه باقیه(21)، اولى الامر(22) ؛ مهتدون(23) (مهدى) ؛ اقامه کننده نماز(24)، مضطرّ(25)، جنب اللَّه(26)، حزب اللَّه(27)، فجر(28)، «نهار اذا تجلى»(29) و... نام برده است.
6. خداوند، [با مهدى موعود]، نور خود را کامل مى‏کند(30) ؛
7. در آن عصر، زمین بعد از مرگش، زنده مى‏شود(31) ؛
8. او منصور از جانب خدا و انتقام گیرنده از دشمنان است(32) ؛
9. زمین، به نور پروردگار، روشن خواهد شد(33) ؛
10. در روز پیروزى، ایمان آوردن کافران، سودى به حالشان نخواهد داشت(34) ؛
11. هر چه در روى زمین است، تسلیم و مطاع او خواهند شد(35) ؛
12. حضرت مهدى «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» است(36) ؛
13. او تأمین کننده امنیت و آرامش در روى زمین است(37).

برای توضیح بیشتر به چند آیه به طور خلاصه اشاره می شود:

:خداوند در آیه 55 سوره نور می فرماید:
«وَعَدَاللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّنَّهُمْ فی الاَرْضِ کَما اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الِّذی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ اَمْناً یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَاٌولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»؛« [خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند وعده داده که آنها را به یقین خلیفه روی زمین کند، آن گونه که پیشینیان آنها را خلافت (روی زمین) بخشید، و دین و آیینی را که برای آنها پسندیده است پا برجا و ریشه دار سازد ، و بیم و ترس آنها را به آرامش و امنّیت مبدّل کند، آن چنان می‏شود که تنها مرا می‏پرستند ، و چیزی را شریک من نخواهند کرد، و کسانی که بعد از آن کافر شوند آنها فاسقند]» . در این آیه با صراحت به مؤمنان صالح بشارت داده شده است که سرانجام حکومت روی زمین را در دست خواهند گرفت ، و دین اسلام فراگیر خواهد شد، و ناامنی ها و وحشت ها به آرامش و امنّیت مبدّل می‏گردد، شرک از سراسر جهان برچیده می‏شود ، و بندگان خدا با آزادی به پرستش خدای یگانه ادامه می‏دهند ، و نسبت به همگان اتمام حجت می‏شود، به گونه‏ای که اگر کسی بعد از آن بخواهد راه کفر را بپوید، مقصر و فاسق خواهد بود. (مخصوصاً در بخش آخر آیه دقت کنید). 

گرچه این امور مهم که مورد وعده الهی بوده است در عصر پیامبر اکرم (ص) و زمانهای بعد از آن در مقیاس نسبتاً وسیعی برای مسلمین جهان تحقق یافت و اسلام که روزی در چنگال دشمنان چنان گرفتار بود که مجال کمترین ظهور و بروزی به آن نمی‏دادند ، و مسلمانان دائماً در ترس و وحشت به سر می‏بردند، سرانجام نه فقط شبه جزیره عرب، بلکه بخشهای عظیمی از جهان را فرا گرفت و دشمنان در تمام جبهه‏ ها شکست خوردند؛ ولی با این حال حکومت جهانی اسلام که سراسر دنیا را فرا گیرد و شرک و بت‏پرستی را به کلی ریشه کن سازد، و امنیّت و آرامش و آزادی و توحید خالص را همه جا گسترش دهد، هنوز تحقق نیافته است. پس باید در انتظار تحقق آن بود. این امر مطابق روایت متواتره در عصر قیام مهدی(ع) تحقق خواهد یافت، بنابراین یکی از مصادیق این آیه در عصر پیامبر (ص) و اعصار مقارن آن حاصل شد و شکل وسیعترش در عصر قیام مهدی (ع) خواهد بود و این دو با هم منافاتی ندارد، و این وعدة در هر دو مرحله باید تحقق یابد ( پیام قرآن ج 9، حضرت آیت الله مکارم شیرازی).

همچنین در قرآن می‏فرماید: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّّّ الارْضَ یَرِثُها عِبادیَ الصّالِحُونَ» که مفاد ظاهر آن این است که: «و هر آینه ما در زبور بعد از ذکر نوشتیم که البته بندگان صالح من وارث زمین می‏گردند». این آیه از بشارت حتمی الهی خبر می‏دهد که شایستگان و صلحاء، وارث زمین و صاحب آن می‏شوند و چون در آیات قبل از این آیه از زمین خاصی سخنی به میان نیامده است لذا الف و لام «الأرض»، الف و لام عهد نخواهد بود چون ظاهر این است که مراد تمام زمین است. بنابر این، آیه خبر از روزگاری می‏دهد که زمین و ادارة آن در همة قاره‏ها و همة مناطق و معادن آن در اختیار بندگان شایسته خدا در آید، چنانکه در آیات دیگر نیز همین وعده را فرموده است. مانند آیة: : «وَ نُریدَ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتَضْفِوُا فِی الْأَرْضِ وَ َنْجَعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ؛قصص/5 و اراده کرده‏ایم که بر کسانی که در زمین ضعیف و ذلیل نگه داشته شده‏اند منت گذارده و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم»و... .



12) ر.ک : اسراء (17)، آیه 81.
13) قصص (28)، آیه 5، انبیاء (21)، آیه 105.
14) توبه (9)، آیه 23.
15) ر.ک : جاثیه (45)، آیه 14، ابراهیم (14)، آیه 5.
16) ر.ک : حجر (15)، آیات 36-38.
17) عنکبوت (29)، آیه 10.
18) قدر (97)، آیه 50.
19) لقمان (31)، آیه 20.
20) هود (11)، آیه 86.
21) زخرف (43)، آیه 28.
22) نساء (4)، آیه 59.
23) بقره (2)، آیه 9.
24) حج (22)، آیه 41.
25) نمل (27)، آیه 62.
26) زمر (39)، آیه 56.
27) مجادله (58)، آیه 22.
28) فجر (89)، آیه 1.
29) لیل (92)، آیه 2.
30) صف (61)، آیه 8.
31) حدید (57)، آیه 17.
32) شورى (42)، آیه 41.
33) زمر (39)، آیه 69.
34) سجده (32)، آیه 29.
35) آل عمران (3)، آیه 8.
36) نور (24)، آیه 35.
37) همان، آیه 55.
38) انبیاء (21)، آیه 105.
39) پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ص 185
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

خروج و قیام یمانی

خروج و قیام یمانی :

امام صادق(ع) نسب یمانی را چنین معرفی می کند:

خروج رجل من ولد عمی زید بالیمن

کتاب بشاره الاسلام

از نشانه های ظهور یکی از اولاد عمویم زید است در یمن.

در حدیث دیگری آمده:

پادشاهی در صنعاء یمن به نام حسن یا حسین خروج می کند.

و در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که خروج سفیانی و خراسانی و یمانی در یک روز واحد است.

و امام باقر(ع) فرموده اند که سفیانی (عثمان بن عنبس یا عثمان بن عتبه) از شام و یمانی از یمن(از آبادی به نام کرعه) و سید خراسانی (شعیب بن صالح) از ری قیام میکنند.

“و لیس فی الرایات اهی من رایه الیمانی هی رایه هدی لانه یدعو الی صاحبکم “

در بین این سه یمانی هدایت کننده تر از دیگران است و شما را به سوی صاحبتان دعوت و هدایت می کند.

…آنگها که او قیام کرد به سوی او شتاب کن که پرچم هدایت برافراشته استو بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او روا نیست و هرکه نافرمانی او کند اهل آتش است.

کتاب الغیبه – طوسی

و در بعضی از روایات دارد که سید خراسانی نیز با لشکرش به یمانی پیوسته و با سفیانی جنگیده و او را شکست می دهند. 

اسمونی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

همه چیز درباره تفخیم ترقیق ( را )

معناى تفخیم
تـفـخـیـم در لغـت ، (مـتـرادف کـلمـه (تـسمین ) به معناى (تعظیم و بزرگداشت ) مى باشد، و در اصـطـلاح ، عـبـارت اسـت از: (درشـت و غـلیـظ اداء کـردن حرف بطورى که دهان از صداى آن پر شود).

معناى ترقیق
تـرقـیـق در لغـت ، (ضـد تفخیم ) به معناى (رقیق کردن و از غلظت چیزى کاستن ) مى باشد، و در اصطلاح ، عبارت است از: (نازک و رقیق ادا کردن حرف ).

موارد تفخیم و ترقیق
تمام حروف استعلا بدون استثنا تفخیم مى گردند و این حالت در چهار حرف (ص ـ ض ـ ط ـ ظ) قویتر است .
لازم بـه یـادسـپـارى اسـت که تفخیم ، در حرف مفتوح ، بیشتر بوده و در حرف مضموم و ساکن ، متوسط، و در حرف مکسور، اندک است .
هـمـه حـروف اسـتـفـال ، تـرقـیـق مـى شـونـد بـجـز دو حـرف آخـر (ر ـ ل ) که در برخى موارد تفخیم مى گردند. احکام هر یک بیان خواهد شد.
لازم بـه یـادسـپـارى اسـت کـه الف مـدّى تـابـع حـرف مـاقـبـل است و چنانچه حرفى تفخیم شود، الف مدّى بعد از آن نیز تفخیم و در غیر این صورت ، ترقیق مى گردد.
تمرین :
کلمات زیر بر اساس مراحل تفخیمِ حروف استعلا انتخاب شده است ؛ در تلفّظ آنها دقّت کنید.
(خ ): یـَخـافـا ـ خـانـَتـاهـُما ـ خالاتِکُمْ ـ خَفَّتْ ـ خَسَفْنا ـ خُلِقَتْ ـ خُذُوهُمْ ـ فَاخْشَوْهُمْ ـ اَخْبارِها ـ خِفْتُمْ ـ اخِرینَ ـ اَخى
(ص ): اَصابَها ـ مِنَ الصّالِحاتِ ـ اَصابِعَهُمْ ـ صَدْرى ـ صَدَقُوا ـ تَصُدُّونا ـ صُرِفَتْ ـ اَصْحابُ ـ تَصْبِرُ ـ یَصِدُّونَ ـ تُصِبْهُمْ
(ض ): قـَضـیـهـا ـ یـُضـاعـِفـْهـا ـ اَضاءَ ـ اَضَلُّوا ـ ضَرَبُوا ـ ضُحیها ـ یَضُرُّهُمْ ـ یَسْتَضْعِفْ ـ یُضْلِلْ ـ نَضِجَتْ ـ فِى الاَْرْضِ
(ط): اَطاعُونا ـ یُطافُ ـ طآئِفَتَیْنِ ـ طَیِّباتِ ـ طَفِقَ ـ خَلَطُوا ـ طُوبى ـ تَطْغَوْا ـ یَطْمَعُ ـ لا تُطِعْ ـ سُطِحَتْ
(ظ): ظالِمُونَ ـ تَظاهَرا ـ ظالِمى ـ حَفِظَ ـ ظَهْرَکَ ـ یَظُنُّ ـ ظُلِمُوا ـ یُظْهِرَ ـ اَظْلَمَ ـ ضِلالُها ـ یُعَظِّمْ
(غ ): اَلْغـافـِلاتُ ـ فـِى الْغـارِ ـ وَالْمـَغـارِبِ ـ غـَیْرى ـ غَنِمْتُمْ ـ غُلِبَتْ ـ یَنْزَغُ ـ نَغْفِرْ ـ اَفْرِغْ ـ غِطاءٍ ـ غِشَاوَهٌ
(ق ): قـاتـَلُوا ـ قـاسـَمـَهـُمـا ـ قـادِرُونَ ـ قـَبـْلَکَ ـ قـَدِّمـُوا ـ قـُلْنَ ـ قـُرِى ءَ ـ لاتَقْنَطُوا ـ یَقْبَلُ ـ بِالْقِسْطِ ـ نُقِرُّ

تفخیم حرف راء
حرف (راء) در شرایط زیر (تفخیم ) مى شود.
۱ ـ راء مفتوح یا مضموم ، مانند:
رَحیمُ ـ فَرَضَ ـ قُدِرَ ـ اَرادَ ـ رُزِقَ ـ حُرُماتِ ـ تَذَرُ ـ رُوحُ
۲ ـ راء ساکن که ماقبل آن مفتوح یا مضموم باشد، مانند:
مَرْعى ـ نَهَرٍ (نَهَرْ) ـ اُرْسِلَ ـ فَاهْجُرْ ـ حُمُرٌ (حُمُرْ)
۳ ـ راء ساکن ماقبل ساکن که قبل از آن مفتوح یا مضموم باشد (در هنگام وقف پیش مى آید)، مانند:
وَالْفـَجـْرِ (وَالْفـَجـْرْ) ـ وَالْعـَصـْرِ (وَالْعـَصـْرْ) ـ عُسْرٍ (عُسْرْ) ـ لَفى خُسْرٍ (لَفى خُسْرْ) ـ فِى الْغارِ (فِى الْغارْ) ـ شَکُورٌ (شَکُورْ).

# چند نکته
۱ ـ راء ساکن که ماقبل آن ، یاء ساکن باشد ترقیق مى شود (در هنگام وقف پیش مى آید)، مانند:
خَیْرَ (خَیْرْ) ـ سَیْرَ (سَیْرْ) ـ غَیْرِ (غَیْرْ)
۲ ـ در کلمات (یَسْرِ ـ اَسْرِ ـ نُذُرِ) که در اصل (یَسْرى ـ اَسْرى ـ نُذُرى ) بوده است ، در هنگام وقف ، ترقیق حرف راء بهتر است .

ترقیق حرف راء
حرف (راء) در شرایط زیر (ترقیق ) مى شود.
۱ ـ راء مکسور، مانند:
رِزْقاً ـ ریحٌ ـ حَرِّقُوهُ ـ اَنْذِرِ النّاسَ ـ نُذُرِ
۲ ـ راء ساکن که ماقبل آن مکسور باشد، مانند:
مِرْیَهٍ ـ اُحْصِرْتُمْ ـ عَسِرٌ (عَسِرْ) ـ قُدِرَ (قُدِرْ)
۳ ـ راء ساکن ماقبل ساکن که ماقبل آن مکسور باشد (در هنگام وقف پیش مى آید)، مانند:
سِحْرٌ (سِحْرْ) ـ ذِکْرٌ (ذِکْرْ) ـ خَبیرٌ (خَبیرْ)

چند نکته
۱ ـ راء ساکنى که بعد از همزه وصل قرار مى گیرد، تفخیم مى شود، مانند:
اِرْجِعُونِ ـ لِمَنِ ارْتَضى ـ اِرْحَمْ ـ اِنِ ارْتَبْتُمْ
۲ ـ راء سـاکـن مـاقـبـل مـکسورى که قبل از حروف استعلا واقع شود (در صورتى که در یک کلمه باشند) نیز تفخیم مى شود، مانند:
قِرْطاسٍ ـ مِرْصاداً ـ فِرْقَهٍ ـ لَبِالْمِرْصادِ ـ اِرْصاداً
تمرین :
موارد تفخیم و ترقیق حرف (راء) در کلمات زیر را مشخّص کنید.
بـِنـَصـْرِهِ ـ فـِى الاَْرْضِ ـ حـَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ ـ عِشْرُونَ ـ صابِرَهٌ ـ مَعَ الصّابِرینَ ـ اَسْرى ـ غَفُورٌ رَحیمٌ ـ خَیْراً ـ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ـ وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ ـ بِاِخْراجِ الرَّسُولِ ـ فَاصْبِرْ صَبْراً ـ اَرْسَلْنا

تغلیظ و ترقیق حرف لام
اصـل ، در تـلفـّظ (لام ) تـرقـیـق اسـت و تـغـلیـظ(۲۱) آن تنها در لفظ جلاله (اللّه ) صورت مى گیرد، به شرط آنکه ماقبل آن ، حرفِ مفتوح یا مضموم قرار گیرد.
اگر ماقبل لفظ (اللّه ) حرف مکسور باشد، ترقیق مى گردد.
تمرین :
فـَاللّهُ ـ هـُوَاللّهُ ـ اِنَّ اللّهَ ـ فـَرَضَ اللّهُ ـ اَرِنـَا اللّهُ ـ عـَبـْدُاللّهِ ـ رَسـُولُ اللّهِ ـ وَاتَّقـُوا اللّهَ ـ نَصْرُاللّهِ ـ فى سَبیلِ اللّهِ ـ بِسْمِ اللّهِ ـ بِاللّهِ ـ لِلّهِ ـ عَلَى اللّهِ

طاها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف اخفا نون ساکنه

تعریف اخفاء نون ساکن

اخفاء در لغت به معنای مخفی کردن و در تجوید به معنای اداء نون ساکنه در حالتی بین اظهار و ادغام ( نون به مخرج خود نمی چسبد یعنی اینکه زبان در فضای دهان معلق و سرگردان است و فقط صدای نون از بینی خارج می گردد ( غنّه) البته با کمی کشش ( دو حرکتی ) این حالت زمانی رخ می دهد که پس از تنوین یا نون ساکن، مابقی حروف(حروف به غیر از: باء، حروف حلقی، ملیونر ) قرار گیرند.

مثال کلمه ای اخفاء

أنتُم       مَن جَاءَ       إنسَان      یَنقَلِبُ      عندَهم       انزَلنَا        مَن کَان      أنفُس       أنجَینا       أنذِرهُم       أُنظُر

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف صفت قلقله

تعریف صفت قلقله

معنای لغوی قلقله عبارت است از تکان خوردن یا بی قراری اما معنای تجویدی آن، حرکت مختصر حرف ساکن می باشد.

صفت قلقله که از صفات ذاتی و غیر متضاد است به پنج حرف ( ق ط ب ج د ) که به حروف مُقَلقَل نیز مشهور است، تعلق دارد. این حروف هرگاه ساکن شوند، چه در وسط کلمه یا در آخر، باید مختصری حرکت پیدا کنند که اگر رها نشوند، صدای این حروف به گوش نمی رسد. قلقله نباید به حرکت کامل ( فتحه، کسره، ضمه ) منجر شود که اشتباهی تجویدی است و لازم به ذکر است که مابقی حروف ( به جز حروف 5 گانه ی  قطب جد ) در حالت سکون، نباید قلقله به خود بگیرند.

حرف ( ق ط ) به دلیل پرحجم بودن، حرکت مختصرشان متمایل به صدای ضمه می باشد. و سه حرف دیگر ( ب ج د ) به دلیل کم حجم بودنشان، صدایی متمایل به کسره دارند.

مثال کلمه ای صفت قلقله

یَقتُلُون      طَریق     صِرَاط       کِتَاب       إبرَاهیم      حَجّ       أجرًا       حَمید      بَعید

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف صفت لین

تعریف صفت لین

معنای لغوی لین، نرمی و لطافت ( ضد خشونت ) است اما معنای تجویدی آن عبارت است از : نرم ادا شدن حرف

این صفت مخصوص دو حرف ( واو - یاء ساکن ماقبل مفتوح ) می باشد. این حروف، به حروف لیّنه نیز معروف است.

مثال کلمه ای صفت لین

بَیتِ     خَوفٍ       قُرَیش       صَیفَ      یَومُ        قَومُ

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف ادغام میم ساکن

تعریف ادغام میم ساکن

هرگاه پس از میم ساکن، فقط حرف میم متحرک قرار گیرد ادغام میم ساکنه صورت می گیرد ( در اصطلاح تجوید به ادغام متماثلین نیز مشهور است چراکه دو حرف کاملاً شبیه یکدیگرند ). در این صورت میم ساکن خوانده نمی شود و به جای آن میم بعدی کاملاً از فضای بینی ( غنّه) ، با شدّت و اندک کشش صوت( کشش دو حرکتی) اداء می گردد.

مثال کلمه ای ادغام

کَم مِن      هُم مِنهَا      مِثلَهُم مَعَهُم       وَ مَا یَأتِیِهِم مِن رَسُولٍ

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی