وبلاگ اسلامی کبریا

وبلاگی قرآنی...

خروج و قیام یمانی

خروج و قیام یمانی :

امام صادق(ع) نسب یمانی را چنین معرفی می کند:

خروج رجل من ولد عمی زید بالیمن

کتاب بشاره الاسلام

از نشانه های ظهور یکی از اولاد عمویم زید است در یمن.

در حدیث دیگری آمده:

پادشاهی در صنعاء یمن به نام حسن یا حسین خروج می کند.

و در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که خروج سفیانی و خراسانی و یمانی در یک روز واحد است.

و امام باقر(ع) فرموده اند که سفیانی (عثمان بن عنبس یا عثمان بن عتبه) از شام و یمانی از یمن(از آبادی به نام کرعه) و سید خراسانی (شعیب بن صالح) از ری قیام میکنند.

“و لیس فی الرایات اهی من رایه الیمانی هی رایه هدی لانه یدعو الی صاحبکم “

در بین این سه یمانی هدایت کننده تر از دیگران است و شما را به سوی صاحبتان دعوت و هدایت می کند.

…آنگها که او قیام کرد به سوی او شتاب کن که پرچم هدایت برافراشته استو بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او روا نیست و هرکه نافرمانی او کند اهل آتش است.

کتاب الغیبه – طوسی

و در بعضی از روایات دارد که سید خراسانی نیز با لشکرش به یمانی پیوسته و با سفیانی جنگیده و او را شکست می دهند. 

اسمونی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

همه چیز درباره تفخیم ترقیق ( را )

معناى تفخیم
تـفـخـیـم در لغـت ، (مـتـرادف کـلمـه (تـسمین ) به معناى (تعظیم و بزرگداشت ) مى باشد، و در اصـطـلاح ، عـبـارت اسـت از: (درشـت و غـلیـظ اداء کـردن حرف بطورى که دهان از صداى آن پر شود).

معناى ترقیق
تـرقـیـق در لغـت ، (ضـد تفخیم ) به معناى (رقیق کردن و از غلظت چیزى کاستن ) مى باشد، و در اصطلاح ، عبارت است از: (نازک و رقیق ادا کردن حرف ).

موارد تفخیم و ترقیق
تمام حروف استعلا بدون استثنا تفخیم مى گردند و این حالت در چهار حرف (ص ـ ض ـ ط ـ ظ) قویتر است .
لازم بـه یـادسـپـارى اسـت که تفخیم ، در حرف مفتوح ، بیشتر بوده و در حرف مضموم و ساکن ، متوسط، و در حرف مکسور، اندک است .
هـمـه حـروف اسـتـفـال ، تـرقـیـق مـى شـونـد بـجـز دو حـرف آخـر (ر ـ ل ) که در برخى موارد تفخیم مى گردند. احکام هر یک بیان خواهد شد.
لازم بـه یـادسـپـارى اسـت کـه الف مـدّى تـابـع حـرف مـاقـبـل است و چنانچه حرفى تفخیم شود، الف مدّى بعد از آن نیز تفخیم و در غیر این صورت ، ترقیق مى گردد.
تمرین :
کلمات زیر بر اساس مراحل تفخیمِ حروف استعلا انتخاب شده است ؛ در تلفّظ آنها دقّت کنید.
(خ ): یـَخـافـا ـ خـانـَتـاهـُما ـ خالاتِکُمْ ـ خَفَّتْ ـ خَسَفْنا ـ خُلِقَتْ ـ خُذُوهُمْ ـ فَاخْشَوْهُمْ ـ اَخْبارِها ـ خِفْتُمْ ـ اخِرینَ ـ اَخى
(ص ): اَصابَها ـ مِنَ الصّالِحاتِ ـ اَصابِعَهُمْ ـ صَدْرى ـ صَدَقُوا ـ تَصُدُّونا ـ صُرِفَتْ ـ اَصْحابُ ـ تَصْبِرُ ـ یَصِدُّونَ ـ تُصِبْهُمْ
(ض ): قـَضـیـهـا ـ یـُضـاعـِفـْهـا ـ اَضاءَ ـ اَضَلُّوا ـ ضَرَبُوا ـ ضُحیها ـ یَضُرُّهُمْ ـ یَسْتَضْعِفْ ـ یُضْلِلْ ـ نَضِجَتْ ـ فِى الاَْرْضِ
(ط): اَطاعُونا ـ یُطافُ ـ طآئِفَتَیْنِ ـ طَیِّباتِ ـ طَفِقَ ـ خَلَطُوا ـ طُوبى ـ تَطْغَوْا ـ یَطْمَعُ ـ لا تُطِعْ ـ سُطِحَتْ
(ظ): ظالِمُونَ ـ تَظاهَرا ـ ظالِمى ـ حَفِظَ ـ ظَهْرَکَ ـ یَظُنُّ ـ ظُلِمُوا ـ یُظْهِرَ ـ اَظْلَمَ ـ ضِلالُها ـ یُعَظِّمْ
(غ ): اَلْغـافـِلاتُ ـ فـِى الْغـارِ ـ وَالْمـَغـارِبِ ـ غـَیْرى ـ غَنِمْتُمْ ـ غُلِبَتْ ـ یَنْزَغُ ـ نَغْفِرْ ـ اَفْرِغْ ـ غِطاءٍ ـ غِشَاوَهٌ
(ق ): قـاتـَلُوا ـ قـاسـَمـَهـُمـا ـ قـادِرُونَ ـ قـَبـْلَکَ ـ قـَدِّمـُوا ـ قـُلْنَ ـ قـُرِى ءَ ـ لاتَقْنَطُوا ـ یَقْبَلُ ـ بِالْقِسْطِ ـ نُقِرُّ

تفخیم حرف راء
حرف (راء) در شرایط زیر (تفخیم ) مى شود.
۱ ـ راء مفتوح یا مضموم ، مانند:
رَحیمُ ـ فَرَضَ ـ قُدِرَ ـ اَرادَ ـ رُزِقَ ـ حُرُماتِ ـ تَذَرُ ـ رُوحُ
۲ ـ راء ساکن که ماقبل آن مفتوح یا مضموم باشد، مانند:
مَرْعى ـ نَهَرٍ (نَهَرْ) ـ اُرْسِلَ ـ فَاهْجُرْ ـ حُمُرٌ (حُمُرْ)
۳ ـ راء ساکن ماقبل ساکن که قبل از آن مفتوح یا مضموم باشد (در هنگام وقف پیش مى آید)، مانند:
وَالْفـَجـْرِ (وَالْفـَجـْرْ) ـ وَالْعـَصـْرِ (وَالْعـَصـْرْ) ـ عُسْرٍ (عُسْرْ) ـ لَفى خُسْرٍ (لَفى خُسْرْ) ـ فِى الْغارِ (فِى الْغارْ) ـ شَکُورٌ (شَکُورْ).

# چند نکته
۱ ـ راء ساکن که ماقبل آن ، یاء ساکن باشد ترقیق مى شود (در هنگام وقف پیش مى آید)، مانند:
خَیْرَ (خَیْرْ) ـ سَیْرَ (سَیْرْ) ـ غَیْرِ (غَیْرْ)
۲ ـ در کلمات (یَسْرِ ـ اَسْرِ ـ نُذُرِ) که در اصل (یَسْرى ـ اَسْرى ـ نُذُرى ) بوده است ، در هنگام وقف ، ترقیق حرف راء بهتر است .

ترقیق حرف راء
حرف (راء) در شرایط زیر (ترقیق ) مى شود.
۱ ـ راء مکسور، مانند:
رِزْقاً ـ ریحٌ ـ حَرِّقُوهُ ـ اَنْذِرِ النّاسَ ـ نُذُرِ
۲ ـ راء ساکن که ماقبل آن مکسور باشد، مانند:
مِرْیَهٍ ـ اُحْصِرْتُمْ ـ عَسِرٌ (عَسِرْ) ـ قُدِرَ (قُدِرْ)
۳ ـ راء ساکن ماقبل ساکن که ماقبل آن مکسور باشد (در هنگام وقف پیش مى آید)، مانند:
سِحْرٌ (سِحْرْ) ـ ذِکْرٌ (ذِکْرْ) ـ خَبیرٌ (خَبیرْ)

چند نکته
۱ ـ راء ساکنى که بعد از همزه وصل قرار مى گیرد، تفخیم مى شود، مانند:
اِرْجِعُونِ ـ لِمَنِ ارْتَضى ـ اِرْحَمْ ـ اِنِ ارْتَبْتُمْ
۲ ـ راء سـاکـن مـاقـبـل مـکسورى که قبل از حروف استعلا واقع شود (در صورتى که در یک کلمه باشند) نیز تفخیم مى شود، مانند:
قِرْطاسٍ ـ مِرْصاداً ـ فِرْقَهٍ ـ لَبِالْمِرْصادِ ـ اِرْصاداً
تمرین :
موارد تفخیم و ترقیق حرف (راء) در کلمات زیر را مشخّص کنید.
بـِنـَصـْرِهِ ـ فـِى الاَْرْضِ ـ حـَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ ـ عِشْرُونَ ـ صابِرَهٌ ـ مَعَ الصّابِرینَ ـ اَسْرى ـ غَفُورٌ رَحیمٌ ـ خَیْراً ـ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ـ وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ ـ بِاِخْراجِ الرَّسُولِ ـ فَاصْبِرْ صَبْراً ـ اَرْسَلْنا

تغلیظ و ترقیق حرف لام
اصـل ، در تـلفـّظ (لام ) تـرقـیـق اسـت و تـغـلیـظ(۲۱) آن تنها در لفظ جلاله (اللّه ) صورت مى گیرد، به شرط آنکه ماقبل آن ، حرفِ مفتوح یا مضموم قرار گیرد.
اگر ماقبل لفظ (اللّه ) حرف مکسور باشد، ترقیق مى گردد.
تمرین :
فـَاللّهُ ـ هـُوَاللّهُ ـ اِنَّ اللّهَ ـ فـَرَضَ اللّهُ ـ اَرِنـَا اللّهُ ـ عـَبـْدُاللّهِ ـ رَسـُولُ اللّهِ ـ وَاتَّقـُوا اللّهَ ـ نَصْرُاللّهِ ـ فى سَبیلِ اللّهِ ـ بِسْمِ اللّهِ ـ بِاللّهِ ـ لِلّهِ ـ عَلَى اللّهِ

طاها

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف اخفا نون ساکنه

تعریف اخفاء نون ساکن

اخفاء در لغت به معنای مخفی کردن و در تجوید به معنای اداء نون ساکنه در حالتی بین اظهار و ادغام ( نون به مخرج خود نمی چسبد یعنی اینکه زبان در فضای دهان معلق و سرگردان است و فقط صدای نون از بینی خارج می گردد ( غنّه) البته با کمی کشش ( دو حرکتی ) این حالت زمانی رخ می دهد که پس از تنوین یا نون ساکن، مابقی حروف(حروف به غیر از: باء، حروف حلقی، ملیونر ) قرار گیرند.

مثال کلمه ای اخفاء

أنتُم       مَن جَاءَ       إنسَان      یَنقَلِبُ      عندَهم       انزَلنَا        مَن کَان      أنفُس       أنجَینا       أنذِرهُم       أُنظُر

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف صفت قلقله

تعریف صفت قلقله

معنای لغوی قلقله عبارت است از تکان خوردن یا بی قراری اما معنای تجویدی آن، حرکت مختصر حرف ساکن می باشد.

صفت قلقله که از صفات ذاتی و غیر متضاد است به پنج حرف ( ق ط ب ج د ) که به حروف مُقَلقَل نیز مشهور است، تعلق دارد. این حروف هرگاه ساکن شوند، چه در وسط کلمه یا در آخر، باید مختصری حرکت پیدا کنند که اگر رها نشوند، صدای این حروف به گوش نمی رسد. قلقله نباید به حرکت کامل ( فتحه، کسره، ضمه ) منجر شود که اشتباهی تجویدی است و لازم به ذکر است که مابقی حروف ( به جز حروف 5 گانه ی  قطب جد ) در حالت سکون، نباید قلقله به خود بگیرند.

حرف ( ق ط ) به دلیل پرحجم بودن، حرکت مختصرشان متمایل به صدای ضمه می باشد. و سه حرف دیگر ( ب ج د ) به دلیل کم حجم بودنشان، صدایی متمایل به کسره دارند.

مثال کلمه ای صفت قلقله

یَقتُلُون      طَریق     صِرَاط       کِتَاب       إبرَاهیم      حَجّ       أجرًا       حَمید      بَعید

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف صفت لین

تعریف صفت لین

معنای لغوی لین، نرمی و لطافت ( ضد خشونت ) است اما معنای تجویدی آن عبارت است از : نرم ادا شدن حرف

این صفت مخصوص دو حرف ( واو - یاء ساکن ماقبل مفتوح ) می باشد. این حروف، به حروف لیّنه نیز معروف است.

مثال کلمه ای صفت لین

بَیتِ     خَوفٍ       قُرَیش       صَیفَ      یَومُ        قَومُ

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف ادغام میم ساکن

تعریف ادغام میم ساکن

هرگاه پس از میم ساکن، فقط حرف میم متحرک قرار گیرد ادغام میم ساکنه صورت می گیرد ( در اصطلاح تجوید به ادغام متماثلین نیز مشهور است چراکه دو حرف کاملاً شبیه یکدیگرند ). در این صورت میم ساکن خوانده نمی شود و به جای آن میم بعدی کاملاً از فضای بینی ( غنّه) ، با شدّت و اندک کشش صوت( کشش دو حرکتی) اداء می گردد.

مثال کلمه ای ادغام

کَم مِن      هُم مِنهَا      مِثلَهُم مَعَهُم       وَ مَا یَأتِیِهِم مِن رَسُولٍ

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محبّ المهدی

تعریف صفت جهر

تعریف صفت جهر

جَهر در لغت به معنای صدای بلند و آشکار است و در علم قرائت قرآن به معنای صدای بلند حرف که در اثر ارتعاش تارهای صوتی، هنگام تلفظ برخی از حروف به وجود می آید گویند.

این حروف عبارتند از: (عظم وزن قاری غض ذی طلب جد) که به حروف مجهوره نیز معروف اند و به هنگام تلفظ این حروف، تارهای صوتی بسیار به هم نزدیک و مرتعش می گردند.

تعریف صفت همس

همس در لغت به معنای مخفی کردن و در اصطلاح تلاوت قرآن، به معنای صدای آهسته حرف در نتیجه عدم ارتعاش تارهای صوتی در تلفظ حروف مهموسه: (فحثه شخص سکت) که این صفت دقیقاً ضد صفت جهر می باشد یعنی تارهای صوتی از همدیگر دورند و مرتعش نمی شوند.

منبع:بیاموز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محبّ المهدی